پیشبینی شده است که حدودا ۴۷% از کسبوکارها در سال ۲۰۱۸ صاحبان زن دارند یا توسط زنان اداره میشوند. این عدد بسیار قابل توجه است با توجه به اینکه حتی ۴۰ سال پیش زنان صاحب تنها ۵% از کسبوکارها بودند. این نشان میدهد زنان چقدر سریع زمام رهبری در دنیای کسبوکار را به دست میگیرند.
هرچند زنان با انتقادات زیادی از سمت جامعه جنسیتگرا مواجهند که اعتقاد دارد آنها برای برخی کارها بخاطر جنسیتشان واجد شرایط نیستند، ولی مزایای زیادی برای زنان در قدرت است (قدرتی به غیر از اینکه این زنان مسئول کاری هستند و به همین خاطر حقوق میگیرند). به نظر خانم Liz Kammel مدیر عامل شرکت Zipfit Denim مزایایی در زن بودن به عنوان مدیر یک شرکت میباشد. او در مقاله خود در Forbes میگوید “زن بودن به شما کمک میکند که در جمع دیده شوید”. او بیشتر توضیح میدهد که در یک جلسه ارائه، او فقط باید با یک سری افراد با رویکردهایی مشابه (مردان سفید پوست حدودا سی ساله)رقابت کند. زن بودن کمک کرده است که او بیشتر شناخته و در نتیجه شرکت او بیشتر دیده شود.
Michael Gurian و Barbara Annis در کتاب “رهبری و جنسیت” نقاط قوت و ضعف زنان و مردان در مقام مدیریت شرکتها بر اساس دانش علوم مغز و مطالعات جنسیتی را بررسی میکنند. بطور مثال، محتملتر است که مردها حواسشان پرت شود یا زنان از موضوعی به موضوع دیگر بپرند. نتیجه گیری نهایی گورین و انیس اینست که همه زنان و مردان با هم برابر نیستند، ولی موارد مثبت و منفی برای هردو آنها در مقام مدیریت میباشد.
با در نظر گرفتن آنچه گفت شد، واقعیت اینست که زنان به صرف اینکه تنها به خاطر زن بودنشان و اینکه تعداد آنها در محیط کار کمتر است بیشتر دیده میشوند، یک مفهوم بیتفاوتی است. از آنجا که هر دو جنسیت در مقام مدیریت هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف دارند و اینکه جمعیت آنها بطور کل یکسان است، آیا نباید تعداد آنها در محیط کار برابر باشد؟ چرا باید تا ۲۰۱۸ طول بکشد که این عدد به ۴۷% برسد؟
1 دیدگاه
ممنون از اطلاع رسانی و سایت خوبتون